سه قرصش چون دو قرص ماه و خورشید
دو عالم را به خوان بنشاند جاوید
تو را گر تیربازان بر دوامست
علی جنه جنت تمامست
پیمبر گفتش ای نور دو دیده
ز یک نوریم هر دو آفریده
چنان در شهر دانش باب آمد
که جنت را به حق بواب آمد
چنان مطلق شد او در فقر و فاقه
که زر و نقره دادش سه طلاقه
چو هر چه گفت از بهر یقین گفت
زبان بگشاد و روزی و چنین گفت
که او کشف الغطا دادست دستم
خدا را تا نبینم کی پرستم
زهی چشم و زهی علم و زهی کار
زهی خورشید علم و بحر زخار
خاتم پیامبران، حضرت ختمی مرتبت رسول مکرم اسلام، در زیر باران تهمت و مخالفت و مخاصمت بنای «امتی» را در خانه پر برکت خویش پی ریخت و نخستین افراد این امت، حضرت خدیجه و مولا علی (ع)، به رسالت حضرتش ایمان آوردند و دفاع از پیامبر بر آنست که اداره این «امت وسط» را به کسی واگذار کند تا ثمره رنجها و کوششهای دیر سالش در معرض نابودی قرار نگیرد.
کیست که بتواند در مقابله این همه حمله و هجوم و توطئه، توان مقاومت داشته باشد؟ کیست که شانههای او تحمل پذیرش باری چنین سنگین را داشته باشد؟
رسول اکرم، علی(ع) را از ایام کودکی میشناسد. وی نخستین مردی است که به تصدیق رسالت او برخاست و همهچیز خویش را نثار نهضت کرد.
بی هیچ چشمداشتی فداکاریهای بزرگ در حق رسول کرده است و صداقت و کاردانی و بزرگی خویش را در پی آزمونهای سخت و دشوار به اثبات رسانده است و رسول وحی این دست پرورده خویش را به درستی میشناسد و در شخصیت برومند او نکته تاریکی نمییابد.
او نخستین مرد مومن پس از حضرت پیغامبر است و کسی است که بیش از همه در پرتو وحی قرار گرفته و جان عزیزش را به نور آن آراسته است.
غبار دلتنگی از ا ین جهان بر چهره رسول هویدا شده است و خود میداند که آخرین بار است به زیارت خانهای که جدش، ابراهیم، بنیان گذاشته است میآید؛ و در این ایام بزرگترین مجمع مسلمانان در سال شکل میگیرد. گروه کثیری از جامعه مسلمین به مکه میشتابند تا حج بگذارند و رسول، در چنین ایام و به امر حق تعالی، سرنوشت جامعه بنا نهاده خویش را به کف با کفایت دست پرورده خود، علی (ع) میسپارد تا امواج فتنه، که چون پارههای ابر سیاه در میرسیدند، به صخرهای سترگ استوار در شکنند و بنای جامعه دچار تلاشی نشود.
جشن غدیر، جشن انتخاب بزرگیست که رسول صورت داد و در تاریخ مسلمین نقطه عطفی است که سرنوشت «امت وسط» رسول رقم زده شد.
عید غدیر پاسداری از رسالت بزرگ رسالتمدار وحی است. مبادا که جامعه مسلمین بدون زعیمی شجاع و کاردان بماند و دشمنان مجال تفرقه افکنی و تجاوز بیابند.
اندیشه و آرمان و رسالت پیامبر را وجهه همت خویش ساختند. هدف بعثت رسول تشکیل «امت وسط» بود. خدا و رسولش بر آن بودند که بذر ایمان در دلهای مومنان در شرایطی به بار مینشیند که مجموعه شرایط برای بالیدن آن فراهم باشد.
اگر مجموعه شرایط با هم همخوان نباشد و کوششها به صورت فردی باشد، مزرع پربرگ و بار رسالت، وحدت و همدلی و همراهی خویش را از دست میدهد و به تندباد حوادث روزگار ایمانهای فردی در معرض هدم و نابودی قرار میگیرد؛ و حتی اگر در معرض نابودی قرار نگیرد، به نتیجهای مطلوب منتج نمیشود.
اما رسالت رسول گرامی اسلام (ص) از این دست نبود. او در رسالت خویش اعلام کرده بود که پیامبر «ناس» است؛ و ناس همه تودههای مردم اعم از سپید و سیاه، عرب و غیر عرب را شامل میشود.
پیریزی این جامعه در خانه مبارک محمد مصطفی (ص) در جمع سه نفری پیامبر (ص) و علی (ع) و خدیجه (س) آغاز شد و به تدریج هر آن که پای در حریم ایمان مینهاد عضوی از این جامعه میشد.
هجرت پیامدار وحی از سرزمین مکه به مدینه نیز تلاشی گسترده بود تا تشکیل این جامعه را جدیتر و استوارتر پیگیرد. در واقع در هجرت رسول بنای جامعه آرمانی مومنین صورت تحقق به خود گرفت.
اولین جامعه مومنین در شهر رسول آینده تمام نمای هدف رسالت آن حضرت بود. جامعهای که معمار آن پیامدار بزرگ خداوند و سرپرستی و زعامت آن نیز به عهده شخص ایشان بود.
امتی که رسول اسلام در مدینه به جهانیان عرضه کرد به واقع صورت عملی تعالیمی بود که حضرتش به نشر و تبلیغ آن مبعوث شده بود و طبیعی بود که به اداره این جامعه و سرنوشت آتی آن حساس باشد.
صدای وحی از ریگزارهای عربستان گذشته و به مرزهای ایران و روم رسیده بود. عرب، جامعهای به این گستردگی به خاطر نداشت و رسول اینک پس از بیست و سه سال مجاهدت در آستانه گذار از جهان فانی به جهان باقی است و همچون همه مخلوقات حضرت حق، باید به دعوت حق بشتابد.
او بنای جامعه آرمانی را از خانواده خود آغاز کرده و طی بیست و سه سال به اقصا نقاط مرزهای عربستان رسانیده بود. تشکیل این جامعه آرزوی دیر سال پیامبر اسلام بود؛ اما اکنون که باید صلای حضرت حق را لبیک گوید با این جامعه چه کند.
جامعهای که اشرافیت زخم خورده جاهلی، امپراتوریهای ایران و روم و منافقین داخلی کمر به فروپاشی آن بستهاند تا پیامی را که پژواک آن روز به روز زیادتر و پرطنینتر میشد و پوسته زمان را میشکافت به خاموشی بکشانند.